آرزوهای محال
آرزو دارم
گونه خشکم ز اشک شوق دوباره تر شود
خانهای سازم دوباره
زندگی بهتر شود
آرزو دارم
همان کودکی باشم که بود
باز هم مشق و معلم
مدرسه، درس و کتاب
این بار، اما
میدانم چطور
شاگرد اول شوم
آرزو دارم
جوانی باز گردد ز نو
عاشقی باشد دوباره
عشق پیراهن شود
این دفعه فریاد خواهم زد
بر آن عشق نخست
های من دوستت دارم
چرا باید بمیرم از خجالت
نگفته از کنارت رد شوم
آرزو دارم پاک میشد
غلطهای امتحان زندگی
امتحانی از نو میدادم
شاید زندگی بهتر شود
داریوش