گذشت

وقت آن است
با هم صحبت بکنیم
درد دلهای نهان را
قسمت بکنیم
کمی از قصه تنهایی وبی کس بودن
یادی از
عشق میانِِِ تو ومن بکنیم

من بگویم:

هیچ گاه سیر نشد
چشمم از دیدن تو
تو بگویی:
کاش می امدی صحبت بکنیم
من بگویم:
که دلم همواره پیش تو بود
تو بگویی:
گذشت,اما میشد همت بکنی
خاطرات تو من
پیر شدن همچون ما
حیف شد,
زندگی و عمر گذشت
نشد با هم قسمت بکنیم
گرد پیری امد
نشسته بر سر , آری
کاش میشد
جوانی را قسمت بکنیم
من هنوزم ته دل
یاد گذشته دارم
شاید یک روز
بیایی
اگر آمدی
بیا ,با هم ,صحبت بکنیم.

داریوش

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *