رویا
اتفاقی امدیم
دل به اینجا بسته ایم
چند روزی با هم خواهیم بود
گفتگو یی میکنیم
در همین اطراف خود
جستجویی می کنیم
گاه بالا می رویم
یا که در این پایین
در کنار یکد گر
زیر و رویی میکنیم
خسته میگردیم و باز
فکر نویی میکنیم
غافل از انچه گذشت
دور از انچه که هست
دل به رویا بسته ایم
زیر لب هر دم تمنا می کنیم
یکسره چشم انتظار معجزه
چشمها را رو به بالا می کنیم
دست یکدیگر نمیگیریم ما
تک به تک
با رنجها یمان مدارا می کنیم
تا زمانی که به فکر معجزه هستیم ما
با غم و درد این چنین
امروز خود را ، فردا میکنیم