خیال

اغوش ذهن من خيالت
عمری نشسته ام به راهت
شاید که از این ره گذشتی
یک دم نگاهم بر نگاهت
مهرت به جانم ریشه کرده
روحم صبوری پیشه کرده
بازا که تا جان در بدن هست
لبها را تاب سخن هست
قدری کنار هم بمانیم
تا ناگه از هم در نمانیم

داریوش کارگر

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *