گفتگو
در نگاهت موجی از پرسیدن است
هیچگاه از من نمیپرسی ولی
در نگاهم سالها اندوه و غم
هیچگاه بر لب نمیارم ولی
ترس از پرسیدن و
ترس از هر پاسخی
ترس از گفتن و
لحظه دلواپسی
راه را میبندد و
لحظه را گم میکنی
سینه خود را ز غم
دم به دم پر میکنی
ترس را بیرون بریز
غم را کنجی بذار
گفتگو کن با دلم
گفتگو ی واقعی