به یاد بیاور
میخواهم دل خود را به دریا بزنم
همه حرف دلم را یکجا بزنم
بگویم, چه کردی که من سوخته ام
چنین روز و شب چشم به در دوخته ام
بگویم که از غم رها نیستم
زیادت دمی من جدا نیستم
بگویم که قلبم چگونه فسرد
ولی هیچگاه از تو یادش نبرد
تو را از درونم صدا میزنم
که شاید دمی رو به من آوری
دمی لحظهای باز به یاد آوری
که یادت بیاید که من کیستم
تو را عاشقی بیشتر نیستم
بیا تا که هستم در اغوش من
نه روزی که هستی و من نیستم
داریوش