تازه فهمیدم
انگار تازه فهمیدم
بی تو یا با تو
زندگی میگذرد
اب رودخانه جریان دارد
و کماکان
نور خورشید, هر صبح
بر پنجره اتاق تنهایی من
می تابد
انگار تازه فهمیدم
بی تو یا با تو
دختر همسایه همچنان
میرقصد, میخواند
با صدای گیتار
پشت این دیوار
و چقدر زیباست
انگار تازه فهمیدم
بی تو یا با تو
زندگی هرگز
تکرار نخواهد گردید
و فقط, یک بار
میتوان مزه کرد
مزه چشید
انگار تازه فهمیدم
بی تو یا با تو
عاشق خواهم شد
عاشق خواهم ماند
عاشقی خواهم کرد
انگار تازه فهمیدم
بی تو یا با تو
فقط یک بار
زندگی خواهم کرد
انگار…
داریوش